در رژیم سابق همانند بسیاری از رژیم های خودکامه مشابه ، به پژوهند گانی که میتوانستند با کار مداوم ، به تدوین نظریات وفراهم اوردن توشه نظریء مورد بحث بپردازند ، نه تنها هیچگاه فرصت وامکانات لازم داده نمیشد . بلکه در اکثر موارد با ایجاد مشکلات ، مانع شکل گیری وتولید چنین ادبیاتی میشدند . چون بهر حال اینگونه مطالعات با محتوای غا لبا" انتقادی- سیاسی شان ، از یکطرف برملا کننده عدم کارائی دستکاه اجرائی و ناتوانی ان بوده واز طرف دیگر بی عدالتی و وابستگیهای حاکمیت را بیش ازپیش افشا مینمودند . یکی از عللی ، که تکنوکراسی وارداتی از طریق مشاوران مختلف نظیر : گروه مشاوران هاروارد 1 ، ستیران 2 ، و امثالهم ، پیش از انقلاب ، فرصت جولان یافته بودند ، تا اندازه زیادی ناشی ازهمین وضعیت تحمیلی بود . بعد ازانقلاب هم با اینکه در بسیاری جهات زمینه برای اینگونه تجدید نظرها مبتنی بر منافع جمعی فراهم شده بود . چون با امکانات کافی وبیش از همه اراده سیاسی لازم (حال بهر دلیل ) انچنان که باید همراه نبود ، ( ودر واقع به جای پرداختن به چه باید کردها ، ره افسانه زده وجدالهای حیدر نعمتی را دامن زدند ) رفته رفته ، همان روال پیش ازانقلاب در این امور برقرار شد . امروزه توان کارشناسی جامعه ، در مقولات مربوط به بحث حاضر، بدون پشتوانه نظری وتحقیقاتی غنی ومورد استناد ، بازهم گرایش به سوق دادن روند تصمیم گیری ها ، به سمت الگوهای کلیشه ای دارد . همان گونه که در رژیم سابق دست بدامان مشاوران غربی خاصه امریکائی ، بودند هم اکنون هم فرضا" دررابطه با مسائل تهران جشم به هدایت دیگران دارند!؟ (همکاری تهران وپاریس در تهیه طرح جامع تهران!؟ )
در این مورد ودر رابطه با اثبات ادعای فوق، نمونه های بسیاری را میتوان مطرح نمود . بعنوان مثا ل کافی است فرضا" طرح جامع جدید تهران را با طرح جامع قبلی ( که انهم ، پس بیست چند سال تاخیر ، در ان تجدید نظرشد ) ازنظراهداف عمده اش ، همچون تاکید بسیار در جلوگیری از گسترش شهرتهران ؟! و پیش بینیهای واقعا" نه چندان قابل اطمینانش اش ، ودقیقا" به سبک وروال پیش بینی های کذائی طرح جامع قبلی ، که بعنوان مثال برای تهران با انواع سناریوسازی های آماری سقف جمعیتی 5/4 ملیون نفری تعیین کرده بود . و بیش از همه «تقابل» کامل اش باروندهای در جریان ، همچون روند روبه تمرکز استقرارهای فضائی وگسترش حاشیه نشینی ، مقایسه نموده ، تا صحت این ادعا بدون لزوم ارائه ادله بیشتر مشخص گردد .
عوامل تعیین کننده در روند ریخت شناسی (مورفولوژی) شهرنشینی معاصر .
یکی از مقولات مهمی که در زمینه مطالعات شهری از اهمیت بسیاری برخوردار است . بویژه ، درشرایط کنونی ، بررسی وخصلت یابی روند شکل گیری استقرار ها در قلمرو ملی است . روندی که تحلیل « مشخص » ان میتواند ، بسیاری از ویژگیهای ساختاری را تبیین نماید .
بعنوان مثال ، امروزه در جامعه ما روند استقرار های فضائیء شهرنشینی « مشخصا " » در نتیجه کدام عوامل محرکه ای تحقق میابند ؟ این عوامل در زمان ( فرضا"در این شصت هفتاد سال گذشته) ومکان ( موقعیت های مختلف در قلمرو ملی) دراثرچه عواملی دچار تغییرات ساختاری شده اند ؟
پیش فرضهای روش شناسی ومبانی نظری .
همان گونه که در مباحث مختلف این سایت در رابطه با مقولات شهری مطالبی مطرح گردید . پیش فرضها ومبانی نظری ء مشخصی مورد توجه بود ه اند . از انجمله : مقولات مربوطه را مقولاتی : نخست چند بعدی دانسته وسپس ابعا د مختلفه انرا « مشخصا" » اقتصادی ، اجتماعی- جمعیتی ، سیاسی - نهادی ، فیزیکی - فضائی وبلاخره ساختی - تاریخی ، در نظر دارد .
بنا بر این درچنین ، تحلیلی ، هدف همواره کوشش درشناسائیء « مشخص » تاثیر متقابل این ابعاد بر یکدیگر ، در مکان وزمان، خواهد بود . بهمین ترتیب ، علت یابی ها وتبیین علل هم بصورت حاصل ومنتجه تاثیرات متقابل فوق درنظر میباشند .
علاوه بر ان ، پیش فرض مهم دیگری که در رابطه با خصلت یابی عمومی شرایط حاضر مورد توجه است ، این استکه : وضع موجود را بهر نحوه ای تعبیر کنیم ؛ انرا فرضا" توسعه نیافته ، وضعیت توام با ناهنجاری و غیرو بدانیم . قبل از هر چیز ، تاثیروتعیین کنندگی چهار گروه عوامل مشخص زیر را ، در نظر داشته ایم .
گروه اول : عواملی که برجای مانده ومرده ریگ رژیم گذشته اند ، بدین صورت که : کلیه بحران ها ، مشکلات - البته ، فعلا انچه به بحث حاضر مربوط میگردد ، در رژم سابق اغاز شده وعمدتا " بعلت « بقای » توسعه نیافتگی ها از یکسو و افزون بر ان « تداوم » ودنباله روی ازسیاست گذاری های پیش از انقلاب ، در عرصه های موردبحث ازسوی دیگر ، مشکلات تشدید گردیده است . از ان جمله برنامه ریزی های مربوط به « توسعه » بطور کلی وسایر برنامه ریزی های بخشی ، مانند برنامه ریزی شهری و مسکن وامثالهم ، که بهمان سبک وشیوه قبل از انقلاب با چند سالی وقفه وتاخیرتداوم یافتند .
گروه دوم : تاثیرات مستقیم وغیر مستقیم سیاست ها ونسخه های تحمیلی ء نو لیبراستی است که ، از اغاز ده هشتاد میلادی یعنی کم و بیش با اغاز دوران پس از انقلاب ایران تاکنون بویژه در کشورهائی که بتوسعه نیافته مشهورند ، تشدید شدند . در نتیجه ، تاثیرات بسیار مخرب ، سلطه گرانه وویران کننده بر جای گذارده وجهان را با معضلات کنونی مواجه گردانیده است . هرچند ظاهرا" تحمیل این سیاست ها ، میباید مربوط به قبل از انقلاب دانست . وپس از انقلاب با قطع وابستگی سیاسی ، زمینه ای برای امکان چنین تحمیل هائی از نظر سیاسی فراهم نبود . اما مسئله اصلی رهائی و یاتعد یل اثرات سلطه اقتصادی است ، که بهر حال در مناسبات جهانی بر احوال اقتصادی جامعه ما نیز اثار منفی ء وسیعی بر جای میگذارد . در واقع غرض از رهائی از سلطه ایست که تا نیل به ان راه درازی در پیش است .
گروه سوم : به تاثیرات عواملی مربوط میشود ، که عمدتا حاصل فرصت طلبی ها ی سیاسی و ناهنجاریها ، ناهماهنگی ها و خاصه برداشت های ضد ونقیض از وضع موجود است که بر روند تصمیم گیرها درسالها پس از انقلاب حاکم بود ه است . فرضا : در مواردی از سیاست گذاری های قبل از انقلاب بشدت انتقاد میشود و بعد همان سیاست ها ، به همان سبک وسیاق ، دوباره اعمال میگردند ؟! شرایط حاضر شبیه به توصیفی بود که در سا لهای گذشته از زبان صاحب نظری در یک سمینار بین المللی ، که در همین زمینه ها سخن میگفت ، شنید م . میگفت : ما شرایطی را بوجود اورده ایم که ، گوئی : میان ایده الیسم و ندانم کاری همواره در حال کسب تجربه ایم ، سخنران مذکور در پایان گفت : وای بحال مردمی که باید هزینه این کسب تجربهء تقریبا بی انتها ی مارا تحمل کنند !!
گروه چهارم : عوامل بسیار مهم وتاثیر گذاری هستند که ، خاصه در کشور ما ، در شرایط کنونی، در مقایسه با سالهای اولیه پس از انقلاب ، اهمیت بیشتری یافته اند . . این عوامل وتاثیرگذاری ها بیشر حاصل شیفتگی وباور بسیاری از دست اندر کاران وکارشناسان ما به الگوهای وارداتی و امروزه متاسفانه حتی ، همین نسخ تحمیلی نئو لیبرالی است .
شهرنشینی متمرکز ، ویژ گی عمدهء این مرحله از توسعه .
همانگونه که در مباحث قبلی در این سایت مطرح گردید وبا پوزش مجدد از تکرار بعضی مطالب ؛ شهرنشینی در ایران در این مرحله از توسعه - مرحله گذر از توسعه نیافتگی های ساختاری - با تمام ویژگیها یش ، گرایش نسبتا" شدید ، به تمرکز در فضا ، خاصه در قلمرو کلان شهر تهران وسایر قطب های اصلی را ، دارد . گرایش به تمرکزی که ، با توجه به پیش فرضهای مطرح شده ، میباید انرا « ذاتی » این مرحله از توسعه دانست . هدف این نوشته در حد امکان وتوانائی ، پرداختن به جوانب کمی وکیفی وبعضا " ویژگیهای جزئی تر این گرایش وشناسائی ء عوامل تعیین کننده در روند مورد بحث میباشد . بنا برا ین ، با توجه به نکاتی که درپیش فرضهای تئوریک مطرح گردید ، دراغازسعی خواهد شد حتی الامکان از طرح عناوین و مفاهیمی که معمولا مبنی نظری قابل استناد ی نداشته و اغلب نتیجه گیری وقضاوت نهائی را پیشاپیش در خود مستتر دارند ، پرهیز شود . فرضا" از طرح عناوینی همچون : مهاجرت های < بیرویه > ، < انفجار> جمعیتی ، شهر نشینیء بیش از< حد > ، وامثال ان که نتیجه گیریهائی همچون : بی رویه بودن ، انفجار ویا بیش از حد بودن را ، قبل از طرح مشخص وشناسائی علل شکل گیری پدیده ای مطرح مینمایند ، دوری جست . تااینکه مرز میان تحلیل وقضاوت ویا نخست شناسائی وتحلیل مسئله وسپس قضاوت ونتیجه گیری در باره ان ، مخدوش نگردد . انچه ، متاسفانه در جامعه ما ، حداقل در زمینه مورد مطا لعه در این بحث ، بسیار رایج میباشد .
هما نطور که میدانیم ، بسط وگسترش شهرنشینی معاصر درایران همچون سایر جوامع در حال توسعه ، در اغاز، حاصل افزایش گیاهی و جابجائی جمعیتی بود . این مهاجرتها ، درشرایط عدم تحقق توسعه کافی ( ویا توسعه جزئی ) بوقوع پیوستند . بهمین سبب « الزاما"» و« ضرورتا" » استقرارشان متمرکز بود . وهمه راهها به تهران ختم میشد . بعلت عدم توسعه کافی جابجائی هااز روی نا چاری وشرایط اضطراری ایکه مهاجرین باان مواجه بودند ، تحقق میافت
اما نکته ایکه یاد اوری ان ضروری است ، این استکه : این پدیده ، بصورتی که تحقق یافت ، هم اکنون نیز با شدت کمتری - مهاجرت از روستا به شهر - ادامه دارد ؛ منحصر به کشور ما نبوده ، بلکه کم وبیش وباکمی اختلاف زمانی ، درسایر کشورهای در حال توسعه ، در واقع کشورهائی که سعی در گذر از توسعه نیا فتگی را دارند وضع بهمین صورت است . توجه به این واقعیت که پدیده مذکور، کل جهان در حال توسعه را شامل میشود ، از این جهت اهمیت دارد که ، مطالعات وبررسی های ما را، با مبانی نظری ایکه با واقعیات روند های در جریان مطابقت بیشتری دارند و حاصل سالها تحقیق ومطالعه صاحب نظران است ، پیوند داده ، امکان اموزش واستفاده از نتایج تجربیات ، کشورهائی که مشکلا تشان شبیه به کشورما ست را ، فراهم میسا زد .
کافی است این نکته را در نظر داشته باشیم : اگر جابجائی جمعیتی در این چند دهه گذشته در کشور ما با همه ء مشکلات ومسائلی که همراه داشته وعمدتا در مراکز شهری بزرگ خاصه تهران متمرکزشده ، در سایر کشورهای توسعه نیافته نیز وضع بهمین صورت بوده است . اگر رشد جمعیت در کشور ما باستناد مرکز امار ایران 5/1 تا 6/1 در صد در سال است . مگر درسایر کشورهای در حال توسعه ، دراین مورد ، وضعیت بگونه ای دیگریست ؟ هم اکنون بعنوان مثال رشد جمعیت در برزیل 4/1 در صد ترکیه 5/1 درصد پرو ، کلمبیا و مکزیک 4/اتا6/1 درصد است . در سایرکشورها ی درحا ل توسعه هم وضع کم وبیش بهمین صورت است . بنا براین ، انچه در همهء این جوامع مشترک است . در واقع یکی است . «عدم توسعه کافی! » که انهم حاصل یک روند تاریخی است . نه فرضا بی رویه بودن مهاجرت ! ویا ضعف مدیریت ! وامثالهم که غالبا" عنوان میشوند . البته اهمیت کاستی های مذکور، درصورتی که بجای علت اصلی مطرح نگردند ، بهر حال در جای خود محفوظ خواهد بود .
همانطور که میدانیم باافت درصد رشد گیاهی جمعیت طبیعتا " از رشد شهر نشینی هم کاسته شد . به بیانی دیگر شهر نشینی خود بعنوان مانعی درراه رشد گیاهی جمعیت عمل نموده وشتاب انرا گرفت . هر چند برخی در این زمینه روی نتایج برنامه های تنظیم خانواده تاکید میکنند . اما با اینکه نمیتوان منکر چنین تاثیری شد ، ولی عامل « اصلی» کاهش شتاب رشد جمعیت در کلیه این جوامع ، همانا شهرنشینی بوده است !
با افت رشد گیاهی جمعیت از جابجائی ویا مهاجرت روستا به شهر یا کاسته شده ویا در حال کاسته شدن است . بهر ترتیب ، میتوان گفت : مهاجرت روستا به شهر بتدریج دیگر تعیین کننده اصلی روند شهرنشینی کشور وپویائی ان نخواهد بود . بنا براین ، ریخت شناسی ویا مورفولوژی شهرنشینی متمرکزی که با ان روبروهستیم ، از این پس ، از پویائی درون بخش شهری یعنی دقیقا" از تحولات سیستم وشبکه شهرهای کشور ، تاثیر خواهد پذیرفت .
دربحث روابط شهر روستا درهمین سایت ، هنگامیکه عوامل مهاجرت از روستا به شهر مطرح شد ، با استناد به نظریات ، پاولو سینجر 3 ، جابجائی از روستا به شهر، در توسعه نیافتگی ، حاصل دوگروه عوامل بودند : «عوامل رکودی » و «عوامل تغیر دهنده» . درمهاجرت روستا ئیان به شهر ، بویژه در جامعه ما ، نیروی جابجا کننده مهاجرین بیش از اینکه نیروی جاذبه شهر باشد ، دفع از روستا بود . دفعی که در اغاز بعلت رشد گیاهی جمعیت شکل گرفته وسپس به سبب عدم تحول عمده ای در بخش روستائی ، بصورت وبا کیفیتی که میدانیم ، تداوم یافت . بهمین سبب امکان جذب جابجا شد گان ، یا یگانه شد نشان (انتگراسیو ن ) باجامعه شهری ، از اغاز شتاب گیری این روند ، بسیارمحدود بود . لذا ، از ابتدای شکل گیری روند مذکور وبموازات ان حاشیه نشینی هم شکل گرفت و جامعه شهری با قطبی شدن ، جدا نشینی وچند پارگی خود مواجه شد . یعنی از همان اغاز اگر مهاجر متقاضی کار در اثر وجود تقاضای مشخص ونسبتا " پایدار شهر جذب شهر میشد . قطبی شدن وجدانشینی وچند پارگی وبلاخره حجم حاشیه نشینی بمیزان کنونی نبود . لذا درصورتی مهاجرت ها در شرایط فرضی فوق تحقق میافتند . میتوانستیم ، نیروی محرکه مهاجرت روستا - شهر ی را ، عمدتا" ، جاذبه شهری بدانیم .
بنا بر این ، در این جا بجا ئی ها عامل وعلت اصلی ، رکود روستا و در نتیجه نیروی دافعه ان بوده است . امکانات شهر اعم از اشتغال وسایر تسهیلات سکونتی نقش فرعی داشته است . در چنین روندی بگونه ای روشن تداوم توسعه نیافتگی ، ودر واقع و به تعبیر دیگر عدم تغییر مناسبات اجتمائی ، یا تحقق عدالت اجتماعی بنفع اکثریت جامعه ، بوضوح مشهود است .
درواقع در این مرحله انچه راشاهد یم ، جابجائی جمعیت از بخش روستائی به بخش شهری است . که انهم عمدتا، در جامعه ما ، در اثر رکود روستا بوقوع یپوست . اکنون طبیعی استکه جهت علت یابی چنین روندی توجه مان معطوف به بخش روستائی باشد وعواملی که رکود در بخش روستائی را موجب گردیدند ، بعنوان نیروی محرکه و عامل این مهاجرت ها وبلاخره مشکلات ومعضلاتی ، نظیرتمرکز ، بدانیم .
اکنون ، نکته ء مهم این استکه ، درعمل نیروی محرکه فوق چگونه شکل گرفت ؟ درمرحله ای که روند شهرنشنی بطور عمده در اثر جابجائی روستائی به شهرجریان داشت ، علت جابجائی به سبب رکود در روستا بود . یعنی از نظر امکان کسب و کار (حال هرچنداین کسب کار در حاشیه وبدون یگانگی با جامعه شهری مقدور گردد. ) روستا قادر به رقابت با شهر نبود . انهم با وجود اینکه شهربا فوق ذخیره نیروی کار مواجه بوده ، توان ایجاد تقا ضای کارش هم انگونه که پیش تر ذکر شد ، در واقع انچنان که بعضا" مطرح میگردد ، توان جاذبی نبود . بهمین سبب شهر قادر به انتگره کردن کامل تازه واردین با جامعه خود نمیگرد ید .
با تداوم این روند همراه با کاهش رشد گیاهی جمعیت ، چنانکه شاهدیم مهاجرت روستا - شهری تدر یجا" روبکاهش نهاده ود رعوض جایجائیهای بین شهری ویا درون بخش شهری اغاز شده ورفته رفته بصورت تعیین کننده عمدهء استقرار فضائی، انهم فعلا متمرکز، درمیاید . مهاجرت های بین شهری ویادرون بخش شهری هم اکنون بدو صورت ، « جذب به مرکز » و « گریز از مرکز » در حال تحقق اند . جذب بمرکز ان در بسیاری جهات - ازجهت عواملی که موجب جابجائی میشوند - شبیه و در واقع تداوم همان مهاجرت های روستا - شهری است . امروزه بدین ترتیب استکه جمعیت وامکانات از مراتب شهریء کوچکتر به مراتب شهریء بزرگتر وعمدتا " تهران جا بجا میشوند . تاتیر این جابجائی ها هم بهمان صورت مهاجرت های روستائی است . منتها ، امکان یگانه شدنشان با جوامع کلان شهرها ، احتمالا"کمی بیشتر از مهاجرین روستا ئی است . در شرایط کنونی تاثیر عمده شان در شهر نشینیء در جریان ، عمدتا" افزایش حاشیه نشینی است .
جابجائی ها ئی که دراثر گریز از مرکز انجام میشوند ، در مرحله کنونی تاثیر مهمی در ریخت شناسی روند شهرنشینی متمرکز ما را دارند . توجه ودقت در علل شکل گیری وبوجود امدن این جابجائی ها ، بویژه در روند تصمیم گیری ها حائز اهمیت زیادی است .
جابجائی هائیکه بصورت گریز از مرکز در جریان هستند ؛ بخش بسیار کوچک ویا جزئیشان بصورت برگشت بسوی شهرهای کوچکتر وحتی روستاها است . اما بخش اصلی وحتی بعضا"قریب باتفاق این جابجائی ها در فاصله کم ویا درحریم تهران و یا کلان شهرهای دیگراست . این جا بجائی ها در برخی مواقع ، تحت عناوینی همچون: < مهاجرت معکوس> و < سرریز جمعیت> کلان شهر تعبیر شده اند ، که واقعا تعبیری نادرست و گمراه کننده است . جابجائی های این چنینی را نه تنها نمیتوان ، بصورت نقطه عطف ویا تحول جدیدی بشمار اورد . بلکه دقیقا" حاکی از تشدید و تداوم علل ناشی ازتوسعه نیافتگی است . تشدید قطبی شدن وجدانشینی جامعه شهری ، در نتیجه رانده شدن اقشاری که توان اقتصادی کمتری دارند ، به حاشیه شهرهای بزرگ ، است . یعنی اگر در اغاز جابجائی ها ناشی از رکود در روستا بود ، یا اینکه رکود در روستا بصورت نیروی دافعه عمل میکرد . اکنون نیروی دافعه ء جدیدی در شهر شکل گرفته که حاصل ناتوانی شهر در فراهم اوردن شرایط مطلوبتر ، برای گروههای کم در امداست . نتیجه ان رانده شدن این گروهها به حاشیه شهر میباشد .
بهمین دلیل ، هرچه شهرهای بزرگ دارای امکانات وتوان کمتری برای یگانگی جامعه خود با تازه واردین باشند ، در صد حاشیه نشینیشان هم نسبت بکل جمعیت شهر شان بیشتر است . بنا بر این ، علت همه ء مشکلاتی که در این زمینه قابل طرح است . بدون هیچ شک وتردیدی تاخیر در توسعه ودر نتیجه ضعف در انتگراسیون مذکور است . ضعفی که در اثر تقابل سیاست گذاری های جاری با روند های در جریان ، همچون روند شهرنشینی متمرکزکنونی ، تا حد زیادی تشدید هم شده است .
اکنون در ادامه مقوله مورفولوژی شهرنشینیء در جریان ، اگر به مراتب مختلف شهری توجه نمائیم . میبینیم : روند شهرنشینی کنونی کما فی سابق ، گرایش به تمرکز دارد . در تهران وسایر کلان شهرهای اصلی رشد جمعیت شهر کند شده است . ولی رشد جمعیت حاشیه ویا نقاط شهری که در حریم شهر قرار دارند ، بعضا" حتی بادر صد های دورقمی مواجه اند . لازم بیاداوری استکه : این پدیده نیز همچون سایر ویژ گیهای روند شهر نشینی متمرکز در غالب کشور های توسعه نیافته قابل مشاهده است . در برخی از این کلان شهرها ، نظیر بوگوتا در کلمبیا ، رشد شهر حتی منفی شده در حالیکه رشد حول ان حدود %10 در سال است . بنا بر این میتوان گفت : درشرایط کنونی تعیین کننده اصلی مورفولوژی شهرنشینی ما ، روند شکل گیری استقرا رها ، حول ویا در منطقه کلان شهری، خاصه کلان شهر تهران است . یا اینکه : تعیین کننده مهم در این وضعیت نیروی دافعه ایست که در کلان شهر شکل گرفته ، در نتیجه ان ، حاشیه شهر در عمل میباید هم پذیرای مهاجرن نقاط دیگر باشد وهم جمعیت دفع شده از کلان شهر را جذب نماید .
انچه باجما ل مطرح گردید ، در واقع صورت و
نظرات شما عزیزان:
shh
ساعت21:22---11 اسفند 1391
با سلام و خسته نباشید
مهندس نویسنده جدید معرفی نشده چرا؟؟؟؟؟
ممنون از مطلبتون ولی خیلی زیاد بود!!!!
پاسخ:ایشون یکی از دوستان هستند که از این به بد در حیطه پست های تخصصی فعالیت می کنند کارشناس ارشد شهرسازی و به عنوان مشاور راهنما فعالیت می کنند
رنگ پاسخ به نظرات ایشون بنفش خواهد بود
:: موضوعات مرتبط:
مقالات شهرسازی،
،
:: برچسبها:
ریخت شناسی,
مورفولوژی,
شهرنشنی در ایران,